بنیابنیا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره

بنیا دختر بی همتای من

11 ماهگیت مبارک 26/5/1391

روزها مثل برق باد می گذره شما وارد ماه 11 زندگیت شدی ........... 10 ماه تمام باهم بودیم با هم بودیم و هر لحظه از وجودت لذت می برم و خواهم برد هیچ حسی قشنگ تر از عشق من به تو نیست واقعا با تمام وجودم حس مادر بودن رو درک می کنم مادر .............................. مرسی خدایا   یه مدت برات چیزی ننوشتم اسباب کشی کردیم خدا رو شکر عمه مهتاب خاله ارغوان و ارزو کمک کردن زود تموم شد که چه سخته این اسباب کشییییییی  اتاقت چیدیم از اون اتاقت بزرگتر از جادار تر هر روز میای با روروک تو اتاقت برات جالبه اتاقتو دوست داری اما تختو نه    تو این مدت عمه ارزو از بند رعباس اومد ما باهم تو و انیتا را بردیم عکاسی که مامان از نی نی سایت پیدا ...
26 مرداد 1391

اولین روز تنها خوابیدن دخترم تو اتاقش 21/5/1391

    دیروز بابایی اتاقت مرتب کرد و بالسا نیومد وصل کنه بابا خودش مجبور شد وصل کنه بعدش من تا ساعت 7 اتاقت تمیز کردم نمی دونی که کلی از وسایلت و کفشات که از کانادا عمه مرجان فرستاده بود همه تنگ شده بودند همه لباسات این همه .......................  در ضمن اینکه کلی کفش لباس بود که جمع کردم از کوچیکیات و اینکه دیگه تصمصیم گرفتم شما شب تو اتاق خودت بخوابی که اینقدر لج بازی کردی خودتو به این ور اون ور زدی غش کردی سیاه شدی در یک دقیقه اوردمت پیش خودم از فردا شب تلاش شروع می شه  ...
21 مرداد 1391
1